نویسنده : 2r3a - ساعت 2:19 روز 10 مهر 1389برچسب:,

سلام عشقم،خوبی‌ عمرم ؟الان که دارم اینو مینویسم منتظرتم که ۳۰ دقیقه دیگه بیای پیشم،۳۰دقیقه پیشم با هم حرفیدیم کلی‌  انرژی گرفتم بخدا نمیدونی‌ چقدر انرژی گرفتم با این که سرم درد میکرد یهو هوس کردم بیام اینجا و بنویسم تا ثبت شه واسه همیشه،حمیدم فردا میره سر کارش بده ۲۰ روز هوراااااا،امیدوارم فردا با کلی‌ انرژی بازم بر گردی به محل کارت،با این که شروع کارت باعث می‌شه کم تر هم دیگرو ببینیم ولی‌ واقعا با تمام وجودم واست آرزوی موفقیت می‌کنم ،امید وارم همیشهٔ همیشه تو کارت موفق باشی‌ و همیشه لبخند رو لبت باشه ،چون واقعا شنیدن صدای خنده‌هات به من کلی‌ انرژی میده اصلا دوس ندارم که بخوای حتی واسه ۱ دقیقه هم ناراحت باشی‌ اصلا اینو  دوس ندارم ،بهترینها رو برات آرزو می‌کنم عشقم فعلا یا حق


روزم سپری شد به امیدی که شب آید

 

شب آمد و‌ دیدم به دلم تاب‌و تب آمد

 

ای دوست دعا کن من بی‌چاره مبادا

در حسرت ‌دیدار تو جانم به لب آید


نویسنده : 2r3a - ساعت 21:59 روز 9 مهر 1389برچسب:,

 

دوباره سلام.باز اومدم بنویسم به عشق کسی‌ که بخاطرش این جا رو راه انداختم آخه شما نمیدونین عشق من چقدر مهربون و دوس داشتنیه بخدا هرچی‌ ازش بنویسم کمه  بعضی‌ وقتا فک می‌کنم چی‌ بنویسم که بتونم توصیفش کنم.حمیدم یه جوری خودشو تو دلم جا کرده که فک  نکنم به همین راحتیا حتا اگه خودشم بخواد بتونه از دلم بره بیرون. از خدا خیلی‌ ممنونم که حمید کنارمه واقعا احساس آرمشو امنیت کامل می‌کنم،بعضی‌ وقتا فک کنم وجود یکی‌ که دوسش داری کنارت واقعا خیلی‌ جالب تر از اونه که من فکرشو می‌کردم ،حمید من به احتمال زیاد الان اینجوریه،آشنایی ما خیلی‌ اتفاقی‌ بود خیلی‌ اتفاقی‌ تر از چیزی که بتونم بگم ،منو حمید فقط به عنوانی دو تا دوست عادی بودیم که یهو احساس کردم واقعا دوسش دارم ولی‌ با توجه به شرایطی که وجود داشت تحت هیچ شرایطی  نمیتونستم بگم که  دوسش دارم ،یه مقدار هم خجالت بود خدایی که خدا خودش یهو همه چیو درست  کرد او‌ باعث شد الان بتونم با افتخار تموم بگم که کنارشم ،دوس دارم واسه همیشه کنارش باشم اگه خدا بخواد و

خودش بخواد و  شرایطمون اجازه بده.بعضی‌ وقتا که فک می‌کنم دلم میگیره بخاطر این که از همه شنیدم که هیشکی به عشق اولش نمیرسه واسه همین واقعا دلم میگیره اصلا دوس ندارم ازش جدا شم،چون وابستش شدم خفن.اصلا نمیتونم ببینم که بره با کسی‌ دیگه،راستی‌ اینم یادم رفت بگم حمید با اومدنش به زندگیم خیلی‌ خبرای خوب اومد شاید بگم خبری که چند ماه منتظرش بودم،خبری که واسم خیلی‌ مهم بود با اومدن حمیداومد یه حسی بهم میگه خیلی‌ شانسا اومد تو زندگیم .امیدوارم خدا این شانسو ازم نگیره و

واسه همیشه خوش شانس باشم.البته اگه بقیه بزارن

 


نویسنده : 2r3a - ساعت 17:30 روز 8 مهر 1389برچسب:,

به تو مي انديشم!
اي سراپا همه خوبي ،

تك و تنها به تو مي انديشم!

همه وقت ،

همه جا ،

من به هر حال كه باشم به تو مي انديشم!

تو بدان اين را

تنها تو بدان

تو بيا

تو بمان با من ، تنها تو بمان

جاي مهتاب به تاريكي شبها تو بتاب!

من فداي تو ، به جاي همه گلها تو بخند!

اينك اين من كه به پاي تو در افتادم باز

ريسماني كن از آن موي دراز ،

تو بگير ،

تو ببند ،

تو بخواه ،

پاسخ چلچله ها را تو بگو

قصه ي ابر هوا را تو بخوان !

تو بمان با من تنها تو بمان !

در دل ساغر هستي تو بجوش !

من ، همين يك نفس از جرعه ي جانم باقي ست

آخرين جرعه ي اين جام تهي را تو بنوش !


نویسنده : 2r3a - ساعت 17:17 روز 8 مهر 1389برچسب:,

من  باتو

 

اینجا...همین الان

.

.

دستم را رها نکن

 

زمان را نگه دار!

 

یک قدم جلوتر

 

این لحظه....

 

خاطره می شود!


نویسنده : 2r3a - ساعت 17:11 روز 8 مهر 1389برچسب:,

ماهه من غصه نخور زندگی جذر و مد داره
دنیامون یه عالمه آدمه خوب و بد داره
ماهه من غصه نخور همه که دشمن نمیشن
همه که پر ترک مثل تو و من نمیشن
ماهه من غصه نخور مثل ماها فراوونه
خیلی کم پیدا میشه کسی رو حرفش بمونه
ماهه من غصه نخور گریه پناه آدماس
ترو تازه موندن گل ماله اشک شبنماس

ماهه من غصه نخور زندگی بی غم نمیشه
اونی که غصه نداشته باشه آدم نمیشه
ماهه من غصه نخور خیلیها تنهان مثل تو
خیلیها با زخمای زندگی اشنان مثل تو

ماهه من غصه نخور زندگی خوب داره واسش
خدا رو چه دیدی شاید فردامون باشه بهشت

ماهه من غصه نخور زندگی بی غم نمیشه
اونی که غصه نداشته باشه آدم نمیشه
ماهه من غصه نخور


دنیا رو بسپار به خدا
هر دومون دعا کنیم تو هم جدا منم جدا


نویسنده : 2r3a - ساعت 22:58 روز 7 مهر 1389برچسب:,

الان که دارم اینو مینویسم آقا سعید اومد دعوامون کرد و رفتی‌ ۲ ساعت دیگه میای تا صبح با همیم آخ جونمییییییییییی.حمید جان واقعا متاسفم اگه امشب عصبانی‌ شدم،ولی‌ تو اینقدر خوب و‌ مهربونی  که  اون حالت رو از من  دور کردی باز هم از تو  بابت مهربونیات ممنون


نویسنده : 2r3a - ساعت 14:55 روز 7 مهر 1389برچسب:اولین سلام,

سلام  

   .

چی‌ بنویسم و از کجا شروع کنم رو نمیدونم

.فقط اینو می‌دونم که واسه اولین بار یه حس خیلی‌ جالب تو دلم جون گر فته ،یه حس که تا حالا نداشتم نسبت به هیشکی نداشتم.نمیدونم این حس چرا این قد واسم عزیزو محترمه  و دوس ندارم با هیچی‌  و هیچ کس عوضش کنم دوس دارم خدا کمکم کنه و حمید پایه باشه نگرش دارم این حس رو.فقط تا اونجا یادمه که تا به خودم اومدم دیدم دوسش دارم،دیدم واقعا بهش  وابسته شدم طوری که اگه یه روز نشنومش به احتمال زیاد اون روز خیلی‌ برام سخت تموم می‌شه،هیچ وقت نمیتونستم حس کسای رو که میگن یکیو دوس دارن و عاشقن رو درک کنم ولی‌ این روزا واقعا این حس تو خودم جریان داره این روزا حرفای اونا رو  بخوبی میفهمم.واسه من خیلی‌ جالبه که تو این ۲ سال شاید فقط ۳ ماه اول واسه دیدن خانوادم این قد دله تنگ شده بودم ولی‌ این روزا خیلی‌ پرم از حس دوس داشتن خیلی‌ پرم از حس با اون بودن ،خیلی‌ پرم از حس تهران......کاش مشد  و یه دلیل کاملا موجه داشتم واسه جیم زدن*آخه یکی‌ نیس بگه دختر مگه مجبوری شرط ببندی؟؟؟؟؟؟؟* این واسم جالبه که خیلی‌ بهات راحتم.دوس ندارم این حس هیچ وقت از دست بدمدوس دارم اگه دوست دارم دوستم داشته باشی‌.خلاصه در یک کلام دوس دارم مال خود خود خودم شئٔ.وای وقتی‌ اون روز بهم گفتی‌ کاش زود تر میومدی نمیدونی‌ چقدر خوشحال شدم ،خوشحال از این که می‌تونستم به راحتی‌ بهت حسام رو بگم به دور از شرم  و خجالت .با این که هنوزم بعضی‌ وقتا عزت کلی‌ خجالت میکشم ولی‌ تصمیم گرفتم بیام اینجا و اینجا بنویسم ،بنویسم از دلتنگیم ،بنویسم از احساسم ،بنویسم از دوریت.فقط امید ورم خدا کمکم کنه که بتونم این راه رو  ادامه بدم. وقت در یه کلم میگم عاشقتم از ته قلبممیدونی‌ ما چه جوری با هم آشنا شدیم؟ از طریقه همین عینک.الان در حال حاضر عشق من دقیقا این شکلیه .منم این شکلی‌ .ازتون می‌خوام واسه پا بر جایه این عشق بده خوندن این متن .فعلا یا حق

 


صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد