در اینصورت تولد که چه عرض کنم شاید حتی مرگت هم برای کسی مهم نباشد.
نمی دانم چه اسمی روی این جشن بگذارم اما این هم یک نوعش است
یک نوع خارق العاده از جشن تولد!
اینطوری است که تنها کسی که در جشنت حضور دارد خودت باشی و خودت!
این سادهترین نوع جشن اما مفیدترین نوع آن است.
دیگر سروصدا و ترکاندن موسیقی نیست (که البته هیچوقت ما این چیزا رو تجربه نکردیم!!!) که
حواست را پرت کند.
و فکر می کنی به اینکه یک سال بزرگتر شده ای.
این جشن هم خرجش پایین است هم فرصتی است برای اینکه بدانی
چه کردهای و چه باید بکنی.
.......
دیروز روز تولد من بود . یک روز حسابی برای بازگشت به خویشتن خویش
برای کنکاش و جستجو برای گشتن و احتمالا یافتن!
اندیشیدن به آنچه در این سالها به دست آمده – البته اگر چیز قابلی باشد –
و آنچه از کف رفته است.
به هرحال نمیدونم که باید به خودم تبریک بگم یا تسلیت اما دیروز من ۲۳ساله شدم....
تنها جیزی که امروز از ته دل منو خوشحال کرد فقط و فقط دل نوشته ی بهارم بود :
عطر بهــــــــــــــــــار همه جا را فرا گرفته
زمین پر شده از گل های بهاری
صدای شادی نغمه ی گنجشکان که به دور گلهای بهاری میرقصند
به گوش میرسد
قلب مادر می طپد ... پدر را شور گرفته ...
خانه را نور گرفته ...
پدر و مادر در انتظار تماشای کودکی نشسته اند
که با آمدنش نوید عشق و شادمانی را بر همگان ارزانی بدارد
هوا نیز رنگ نور گرفته ...
تو زاده میشوی از بطن خدا ...
خدا تو را در دریایی از احساس شستشو داده و تو غرق احساس میشوی
تــــــــــــــو همانی که نامت " درســـــــــــا " است
دختر سادگی ها ؛ سر کشی ها ؛ سر خوشی ها ؛ درخشندگی ها ؛
تـــــــــــــــــــو دختر بهاری
نـــــــــــــــــازدانه ی پــــــدر
دردانــــــــه ی مــــــــادر
و
عــــــــــــــــــــزیز دل من
تـــــــــــو ای " درسای " مغرور من
تــــــــــــوای محبوب قلب من
تــــــــــو ای " درسای " شاد و پر شور من ...
اکنون که شب میلاد توست و تــــــــــو بزرگ شده ای
دستانت را به من بده تا به همراه تــــــــــو به خورشید خیره شوم
و در اوج احساس وغرور و شادامنی وعشق تــــــــو را در آغوش گیرم
و عاشقانه با تمام وجود از ته قلبم فریاد بر آورم
" درسای " نازنینم تولدت مبارک
و من که چه آرامم که هر دو متولد بهـــــــــاریم ...
حالا هر بهار که می آید کنار یکدیگر جشن میگیریم...
و هر سالی که بزرگتر میشویم،
جوان تر می شویم و سرخوش تر...
و عاشق تر می شویم
عاشق تویی که آنقدر خوبی که نمی توان خوبیهایت را در واژهها ریخت و سپاس گفت.
پس فقط می گویم:
" عاشق تر از پیش دوستت دارم ..."