هلوای دوباره ،احوال شما
؟.خوب اول از همه این که الان که من دارم اینو مینویسم عشقم تنبیه شده که لالا کنه
،آخه تازگیا خیلی پسمل
بدی شده
و اصلا به هلفم گوش نمیده
،میدونم اینجوری شه کلامون میره تو هم و میزنمش
،منم که مهلبون دلم نمیاد عخشلیمو بزنم که
،مجبول میشم خودم حرص بخورم
اونوقت مس دیروز قولنج میکنم
،داشتم میگفتم آقای عشخولی بنده حول حوش ۱ روزه که نخوابیدن
البته با عرضه تأسف فراوان
،در ثانی یه مقداری هم مریضن
هرچی بهشون هشتار میدم اول با لحن مهربونی
میگم که فدات شم دوره چشات بگردم برو دکتر ناز میکنه میگه نه
،یکم جدی
میگم لطفا برو دکتر میگن بذار اگه خوب نشدم میرم دکتر
،با لحن خشانت آمیز بهش میگم
که دیگه کلا تعطیل است و اصلا گوش نمیده و آقا ناراحت میشه و به تیریج قباشون بر میخوره
.حالا تا اونجایی که من اطلاع دارمو قرار گذشتیم الان باید لالا باشه
امیدوارم که سر حرفش مونده باشه و الان خوابید باشه
.بعدش این که دوباره آقامون مریض شد
و من پشت بندش مریض شدم
دیشب حال خودم خیلی خیلی خیلی خیلی بد بود طوری که میگفتم الان قلبم نگیره کی میگیره
؟؟؟یه اشتباهی هم کردم که به جناب آقای خان دایی گفتم با پا برو رو کمرم
ایشون نیز نامردی نفرمودن از حجب حیای این جانب سؤ استفاده کردن و حرص دلشون رو خالی کردن و با دو پا به صورت عمودی روی کمر بنده قدم زدن
،حالا امروز صبح که بیدار شدم درده خودمو فراموش کردم از اون موقع احساس میکنم دندهام شیکسته
( شاعر مادر مرده در این شرایط با تأسف فراوان میگوید:گًل بود و به سبز نیز آراسته شد
).حالا مریضی من به کنار مثلا آقامون خودش یه پا دکتره میگم به خاطره این مریضیت دارو خوردی با کامل پر روی میفرمایند نه
!!! نه جدا شما بفرماین
من باید با این موجوده فضای چه کاری انجام بدم
،بعضی وقتها دلم میخواد از دستتش این جوری کنم
که هم خیال خودشو راحت کنم و هم خیال خودمو تا بفهمه یک من ماست چقدر کره تولید میکند
.و اما آقای حمید رضا جل...... ۵شنبه نیز تشریف .... رو نبردن به سر کارو خونه موندن و با کامل پر روی قیافهٔ بسیار حق به جانبی
به خود گرفتند مثل همیشه که طوری که من دلم واسشون بسوزه
،خداییش من موندم چرا این بیمارستان اینو اخراج نمیکنن واقعا چرا
؟؟؟ کاش من شمارهٔ بیمارستان اینا رو داشتم
تا حقشو میذاشتم کفه دستش تا دیگه غیبت نکنه
و مثل پسملهای خوب
هر صبح پاشه بدون هیچ گریه و زاری بره پی کارش
( و تازگیا این فکر نیز به کله مبارکه این جانب نیز خوتوریده
)،دیگه این که فردا تولد عشقمه
.تولد حمیدم
.تولد کسی که کلی باهاش زندگی میکنم
،کلی دوسش دارم
،تولد کسیه که برای اولین بار معنیه واقعیه عشق رو به من نشون داد
و با محبتای بی دریغش منو همیشه شرمنده
و البته عاشق تر از پیشم میکنه
،کسی که تا الان که با هم آشنا شدیم ۲۴ ساعت از هم جدا نبودیم
،تولد کسی که وقتی واسم حرف میزنه برای اولین بار دلم میلرزه
،کسی که وقتی بهش میگم دوست دارم این کلمه رو با تمام وجودم بهش میگم
،کسی که شب و روزای زیادی با هم میخندیم
،گریه میکنیم
،دعوا میکنیم
با هم دیگه و واسه سلامتی خودمون و عشقمون و دیگران دعا میکنی.به همین شب و به همین تنهاییم خدا رو قسم میدم عمری واسم بذاره که ساله دیگه واسه تولدش کنارش باشم که بتونم واسه عشقم سنگ تموم بذارم
،حمیدم
از اینجا و وقتی که تو خواب ناز هستی تولدت رو بهت تبریک میگم
و از خدا سلامتی و تن درستی همراه با موفقیت روز افزونت رو از خدا میخوام
.راستی دندون عخلم هم در اومده
و کلی اذیتم میکنه
همش اینجوریم
و در آخر اینه که امروز داربی مسخره پرسپولیس و استقلال بود
که کلی حالمون رو گرفت
با این خریته کمک داور،خداییش اگه کمک داور رو دستم میدادن میزدم لهش میکردم ،میزدم گردنشو خورد میکردم این جوریش میکردم
.متاسفانه این بازی با برده ۱ بر ۰ به نفعه استقلال تموم شد
که امید ورم دیگه تکرار نشه
و برن حالشو ببرن (اصلا میدونین چیه
من هماهنگ کرده بودم به خاطره تولد حمید
اینا امشب ببازن
تا دل یه مشت منگل
رو شاد کنیم
این خودش کلی ثواب داره و ثوابش هم واسه سلامتی عشقم
) ،فعلا تا درودی دیگر بدرود
.
نظرات شما عزیزان:
وبلاگ خوب و زیبایی داری
امیدورام همیشه در وبلاگ نویسی پیشرفت داشته باشی
اگه دوست داشتی به وسایت من هم یه سر بزن
تبادل لینک هوشمند + نظر یادت نره
در ضمن تو وبسایت ما میتونی به صورت رایگان تبلیغ وبلاگتو ثبت کنی برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کن